دیاکو گیو- عضو گروه سردبیری اندیشکده مسائل ایران
با بررسی وقایع منجر به انقلاب ۵۷ میتوان نتیجه گرفت که خطای استراتژیک ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا در دوران جنگ سرد در مورد ایران فرصتی برای روسها فراهم کرد تا دولت سکولار وقت (که نقشی اصلی در ممانعت از گسترش کمونیسم از مرزهای جنوبی شوروی داشت) را سرنگون کنند.
دولت مستعجل جیمی کارتر که فاقد درک صحیحی از نقش استراتژیک ایران در منطقه بود در همراهی با دولت چپگرای بریتانیا (جیمز کالاهان-حزب کارگر) و دولتی در فرانسه که متمایل به همکاری با شوروی بود با خدشهدار کردن محور ثبات در منطقه هرگز نتوانستند منافع بلندمدتی برای کشورهای غربی تامین کنند و در نبود امکان همکاری با جمهوری اسلامی به سیاستهای کنترلی -هرچند کوتاه مدت- روی آوردند.
در توضیح شکست این سیاستهای به ظاهر کنترلی میتوان به ناآرامیها گسترده در منطقه اشاره کرد که منجر به آوارگی میلیونها نفر در دهههای گذشته و سیل مهاجران به اروپا شده است. در نهایت روسها پیروز میدان نبرد غرب و شرق در سال ۵۷ در ایران شدند که با ایجاد بیثباتی در منطقه به بحرانزایی در اروپا دامن زدند و از جمهوری اسلامی بعنوان یک نیروی نیابتی میانی بهرهکشی کردند.
بدنبال حمله وحشیانه حماس به اسرائیل در سال ۲۰۲۳ نقشه امنیتی خاورمیانه و شمال آفریقا نیز دستخوش تغییرات جدی شد. بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید فرصتی را که بنیامین نتانیاهو «نظم نوین» میخواندش تقویت کرد که با اوج بحران مشروعیت و ناکارآمدی در جمهوری اسلامی نیز همراه شده است. نظم جدیدی که امکانهای بیشتری برای بازسازی جزیره ثبات از دست رفته در خاورمیانه برای غرب فراهم خواهد کرد.
ممانعت از حضور شاهزاده رضا پهلوی در «کنفرانس امنیتی مونیخ» و اقدامات مشابه، با توجه به اینکه نهادهای امنیتی اروپایی درک دقیقی از وضعیت سیاسی ایران و جایگاه ایشان در میان ایرانیان دارند، نشانگر شکاف میان اتحادیه اروپا و آمریکا در مورد آینده ایران است.
حضور شاهزاده رضا پهلوی که در حال حاضر رهبر بلامنازع اپوزیسیون است میتواند خطری برای مذاکرات پشت پرده اروپاییها با جمهوری اسلامی در مورد مساله اوکراین باشد. جمهوری اسلامی که از حمایتهای روسیه (علیرغم پذیرفتن همه شرایط روسها در قرارداد اخیر) کمابیش ناامید شده است از طریق کانالهای ایجاد شده در دولت حسن روحانی بدنبال معاملهای با اروپا بمنظور حفظ وضع موجود و عقبنشینی هستهای است.
در واقع جمهوری اسلامی در تلاش است به مانند دور اول ریاستجمهوری دونالد ترامپ با اهدای امتیازاتی به اروپاییها مجدداً از آنها به عنوان سپر دفاعی در مقابل سیاستهای واشنگتن استفاده کند. آنها امیدوارند که اتحادیه اروپا بتواند مانع اعمال مکانیسم ماشه شود تا نهایتا امکان مداخله مستقیم ایالات متحده آمریکا در ایران کاهش یابد.
اما خطای مجدد استراتژیک اتحادیه اروپا در مورد ایران از عدم درک دقیق آنها از تغییرات منطقهای است. با شکستخوردن نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی، نظم نوینی در خاورمیانه در حال تکوین است که نقطه ثبات آن ایران سکولار و دموکراتیک خواهد بود. چرا که پادشاهی عربستان سعودی و جمهوری ترکیه توان پذیرفتن راهکار واشنگتن برای مساله اسرائیل و نوار غزه را بدلایل ایدئولوژیک و بافت جمعیتی ندارند.
آنچه ایران را در منطقه به یک استثنا تبدیل کرده، پیوند دیرین و سازگاری بستر اجتماعی مردم ایران و اسرائیل است. این پیوند میتواند محور «نظم نوین» باشد و در قالب صلح منطقهای که شاهزاده رضا پهلوی آن را «پیمان کوروش» مینامد تبلور یابد.
در نظم نوین ترسیم شده، دولت ملی ایران با پشتوانه جایگاه تاریخی در حل مساله اسرائیل و فلسطین به مانند آنچه پیش از انقلاب ۵۷ بود امکان نقشآفرینی خواهد داشت. این در حالی است که جمهوری اسلامی بارها نشان داده به محض خروج از موقعیت ضعف به سیاستهای تهاجمی و تخریبی در منطقه روی خواهد آورد.
توانایی اپوزیسیون ملیگرای ایران به رهبری شاهزاده رضا پهلوی میتواند کلید حل مشکل در منطقه باشد. نیروهای ملی با حفظ انسجام حول محور رهبری ملی باید برای ایجاد مناسبات امنیتی با اتحادیه اروپا تلاش کنند و با ایجاد ارتباطات بیشتر و ارائه نقشه راه مانع از توافقات بیپایه و کوتاهمدت میان جمهوری اسلامی و اتحادیه اروپا شوند.
در انتها، سنگاندازی برخی چهرههای چپگرا در دولتهای اروپایی در مورد تغییرات در ایران فاقد پشتوانه استراتژیک است و با منافع بلندمدت شرکتهای اروپایی که نیاز به ثبات و دسترسی امن به منطقه دارند همخوانی ندارد. بازگشت اپوزیسیون ملی ایران به قدرت فرصتی برای کشورهای اروپایی جهت کنترل روسیه در ابعاد جدیدتری خواهد بود. اشتباه استراتژیک غربیها در سال ۵۷ نیاز به اصلاح دارد و در صورت اشتباه مجدد هزینههای بیشتری به اروپا تحمیل خواهد کرد.