مقدمه
تغییر حکومت در ایران براساس یک مدل سادهسازی دربردارندهی خیزش ملی ایرانیان، ریزش حداکثری نیروهای نظامی، پلیسی، اداری، سیاسی و حتی اجتماعی حکومت و همراهی حداکثری جهانی در نظر گزفته شده است. یعنی بهطور نمادین میتوان اینگونه در نظر گرفت که مردم در یک روز (روز فداکاری ملی) به خواست رهبری انقلاب ملی به سوی پایتخت یا مراکز حساس شهری و سیاسی حرکت میکنند، نیروی سرکوب و بهویژه نظامیها ارادهای و انگیزهای برای مقابله با مردم ندارند و گونهای از تغییر وفاداری را نشان میدهند و قدرتهای جهانی و منطقهای نیز علاوهبر بهرسمیتشناختن انقلاب ملی و حمایت از نیروی جایگزین (در ادامه فشار اقتصادی و سیاسی حداکثری به حکومت، با حمایت اطلاعاتی و امنیتی و حتی در صورت نیاز حمایت محدود نظامی) برای جلوگیری از استفاده سلاح علیه مردم بیسلاح، شرایط را هموار میکنند.
نظم سیاسی موجود، نظم اجتماعی موجود و نظم اقتصادی موجود به بنبست رسیده است. حکومت توانایی اداره کشور و حل مشکلات متعدد را ندارد. بر تعداد و شدت مشکلات افزوده میشود. بحرانها همهگیر شده است. حکومت از واژهی ناترازی بهجای بحران استفاده میکند و میگوید که در همهی بخشها ناترازی وجود دارد. مردم نیز متوجه عمق بحران شدهاند. آب، برق، گاز، بنزین، گازوئیل، آلودگی، جادهها، خودروها و دیگر تولیدات، مسکن، اجاره، اشتغال، ازدواج، آموزش، بهداشت، درمان، کشاورزی، سرمایه، کارآمدی، شایستگی، مدیریت، نمایندگی، امنیت، بازنشستگی، توافق بیننسلی، تحمیلهای سبک زندگی، تحمیلهای باور و ایدئولوژی، شادی، آرامش و بسیاری موارد دیگر همگی در وضعیت بدی قرار دارد. ازدستدادن امروز و حتی آینده، استیصال دربرابر مسائل، افزایش افسردگی و گسترش خودکشی و بزههای اجتماعی بر همگان آشکار است.
مدل تغییر و عوامل اصلی تعیینکننده
مسائل مختلفی در بررسی عوامل موثر بر انقلاب یا تغییر سیاسی مطرح میشود. ساختار سیاسی موجود، مشروعیت و میزان انسجام حکومت، علتهای نارضایتی و اعتراض مردم، شیوههای اعتراض و بیان نارضایتی، میزان دسترسی به سطوح مختلف خشونت توسط مخالفان و حکومت، ارادهی تغییر در درون حکومت یا بیرون از حکومت، تحولات و مناسبات جهانی و منطقهای، زمینههای انقلابی در جهان و منطقه، فشار یا مداخله خارجی، جنگ، سیر تحولات و زمینههای اعتراضات پیشین، وجود رهبری در مخالفان، گفتمان و ایدئولوژی فراگیر در میان مخالفان، زمینههای توافق و سازش مخالفان و حکومت، گستردگی جغرافیایی و فراوانی معترضان، شیوههای هماهنگی و همبستگی مخالفان، تغییر وفاداری نظامیها، سطح دموکراسی هدفگذاریشده، وجود رسانه یا بهرهگیری از امکانهای هماهنگی و سازماندهی و برخی موارد دیگر در پژوهشها و بررسیهای انقلابها، گذارها و تغییرات سیاسی مورد توجه بوده است. در بررسی اندیکشده مسائل ایران جهت شناسایی مدلهای تغییر پنج دسته از مسائل در نظر گرفته شده است.
۱. انسجام و ارادهی حفظ وضع موجود یا نظام موجود با تمرکز بر تغییر وفاداری نظامیها و وجود نیروهای اصلاحطلب و تغییرخواه در درون حکومت.
۲. وجود رهبری، وضعیت هماهنگی و همبستگی در میان مخالفان موثر و قدرتمند، وجود گفتمان غالب یا جریان اجتماعی و سیاسی قدرتمند در جامعه و بهطورکلی وضعیت کارگزاران تغییر، نقشها و نمایندگیها و آمادگی آنها.
۳. وضعیت نظم جهانی و منطقهای، وجود فشارهای اقتصادی و سیاسی تأثیرگذار خارجی، وجود خواست جهانی (شورای امنیت)، یا خواست قدرت جهانی (ایالات متحده) یا خواست قدرتهای منطقهای (در مورد ایران میتوان روسیه، چین، بریتانیا، اتحادیه اروپا، اسرائیل و کشورهای عربی را موثر دانست)، تحولات پیشین و موثر در نظم منطقهای و جهانی، امکان مداخلهی نظامی فراگیر یا موثر توسط کشورهای خارجی، میزان حمایت نظامی از گروههای مخالف معتقد به مبارزه مسلحانه با حکومت، ایجاد منطقههای حائل یا امن یا ایجاد شرایط مقطعی متناسب، حمایت موثر اطلاعاتی و امنیتی هریک از کشورهای منطقه یا جهان از معترضان، ارادهی حکومتهای همپیمان با حکومت برای هر سطحی از مداخله و حمایت بهنفع حکومت.
۴. شیوههای سازماندهی و اقدام مخالفان و سطح خشونت انتخابشده توسط حکومت و توسط مخالفان برای تغییرات که میتواند به صورت کنشهای نافرمانی، تسخیر خیابان و مراکز حکومتی، و درگیری با پلیس و نیروهای نظامی یا دیگر موارد باشد. بهطورکلی وجود گروههای مردمی مخالف حکومت یا گروههای مبارز حرفهای علیه حکومت و استفاده از قالبهای مبارزهی بدونخشونت یا دیگر قالبها در اینجا مهم است.
۵. امکان سازش و توافق با حکومت توسط مخالفان یا پیشگرفتن ستیز تا آخرین لحظهی دردستگرفتن قدرت. این مسئله در پیوند با بازیگران خارجی مخالف و حامی میتواند فراتر از یک مدل سازش یا مدل ستیز مخالفان و حکومت باشد.
در بررسیهای مدلهای تغییر در ایران چند تحول انقلابی در جهان بسیار مورد توجه بوده است. بسیاری وضعیت عراق و افغانستان و تا اندازهای سوریه و لبنان را در نظر دارند. برخی به نمونههای موفق انقلابهای بهار عربی توجه میکنند. برخی ترجیح میدهند که بر انقلابهای ضدکمونیستی شرق اروپا (از لهستان، چکسلواکی و مجارستان تا رومانی) تمرکز کنند. آفریقای جنوبی نیز همیشه مورد توجه بوده است. برخی معتقدند که تجربههای ناموفق یا ناتمام مانند ونزوئلا و هنگکنگ نیز میتواند با برخی ملاحظات برای یک تغییر مفید در ایران درنظر گرفته شود. فروپاشی شوروی یا برخی از مراحل تحولات یوگسلاوی نیز مورد توجه است. تغییرات سیاسی فیلیپین، آرژانتین، شیلی، اسپانیا و کرهجنوبی هم توجه برخی را برانگیخته است.
بررسی مدلهای تغییر اگر با یک یا دو معیار نظم یابد میتواند امکان دستهبندی و ارزیابی دقیقتر را فراهم کند و زمینههای بهرهگیری از نمونههای مختلف جهان برای تغییر در ایران را فراهم کند. بنابراین با درنظرگرفتن ساختار پساتوتالیتری جمهوری اسلامی (که نوعی توتالیتاریسم جدید است) میتوان برخی از عوامل و موضوعها را کنار گذاشت، وجود تحولات زنجیرهای پس از ۷ اکتبر تا انتخاب مجدد ترامپ را نیز در نظر گرفت و با توجه به انباشت و تشدید بحرانها (ناترازیها) را افزود و بدون توجه به علت، زمینهها و گستردگی اعتراضات و نارضایتیها که هر لحظه ممکن است از جایی شروع و سریع به سایر مسائل کشانده شود، طرح محدودی ارائه کرد.
غلبهی گفتمان انقلاب ملی، وجود رهبری ملی شاهزاده رضا پهلوی، هدفگذاری احیا یا ایجاد دولت ملی، وجود همگرایی در سایر نیروهای غیرهمراه با پهلوی بهسوی گفتمان تصحیح انقلاب۵۷ و ظرفیتهای بازگشت به خیابان مردم در ادامه مفروض خواهد بود.
درنتیجه؛
مبنای اصلی شناسایی و بررسی مدلهای تغییر را براساس “شیوهی انتقال قدرت” قرار خواهیم داد. بنابراین فروپاشی، کودتای نظامی، جانشینی، تغییرات ساختاری برای افزایش قدرت ریاستجمهوری یا محدودسازی ولیفقیه و نظامی-امنیتیها، سازش حکومت با رهبر مخالفان برای تشکیل دولت انتقالی یا برگزاری رفراندم، مبارزات خیابانی گسترده و تسخیر بدونخشونت قدرت در زمان کنارنشینی نظامیها، حمایت محدود نظامی و امنیتی برای تسخیر پایتخت توسط معترضان بدونسلاح و پرشمار، مسلحسازی بخشی از مخالفان و تسخیر پایتخت توسط آنها با کنارنشینی نسبی نظامیها، وقوع جنگ داخلی یا ضربه قدرتمند نظامی با هدف ایجاد ضربهی نهایی در سالهای دورتر و در نهایت، مداخله مستقیم نظامی میتواند انواع مدلهای تغییر باشد و با توجه به تجربههای کشورهای مشابه توضیح و بسط داده شود. میتوان با توجه به مسائل ایران مدل تغییر در ایران را با موارد زیر تدقیق کرد.
الف) امکانهای سازش یا غلبهی مخالفان وضع موجود در درون قدرت
ب) میزان تاثیر قدرتهای جهانی و منطقهای
پ) امکانهای تغییر وفاداری نظامیها به حکومت
ت) جدیگرفتهشدن اپوزیسیون مسلط و رهبری آن توسط مردم
ث) امکان حضور گسترده مخالفان در یک روز در تهران
ج) امکان مسلحسازی بخشی از مخالفان.
بنابراین برای شناسایی شیوهی انتقال قدرت میتوان با تمرکز بر سازش یا ستیز شروع کرد و با توجه به هدفگذاری تغییر رفتار یا تغییر نظام، دستهبندی مدلها را تکمیل کرد و سپس سایر موارد را در نظر گرفت. درنتیجه ابتدا باید دید اگر امکان سازش برای تغییر وجود دارد، چه اشکالی از سازش ممکن خواهد بود. همچنین به امکانهای رفتارهای متفاوت و غیرفرمانبردارانه نظامیها پرداخت. مسئله کلیدی دیگر نقش مداخلهها و حمایتهای نظامی و اطلاعاتی-امنیتی قدرتهای جهانی و منطقهای است. همچنین باید به ظرفیت رهبری ملی شاهزاده رضا پهلوی یا امکان پذیرش رهبری ائتلافی جمهوریخواهان مخالف حکومت توجه کرد. شانس حضور خیابانی گسترده مردم معترض در پایتخت را نیز باید در نظر گرفت. بنابراین میتوان مدلهای تغییر قابل بررسی را شناسایی کرد و با توجه به امتیازها و پیامدهای احتمالی برخی از عناصر، زمینهها و کارگزاران را برای تقویت مدل مطلوب تقویت کرد.
در بررسی کنونی ما مدلهایهای زیر را برای ایران ممکن میدانیم.
۱. مدل انتقال قدرت از طریق ستیز کمخشونت مردم معترض با وجود رهبری واحد مخالفان در شرایط استیصال حکومت در شرایط فشار حداکثری مشابه انقلاب “قدرتمردم” فیلیپین (۱۹۸۶) یا مشابه با بسیاری از انقلابهای ضدکمونیستی اروپای شرقی (بهویژه لهستان، چکسلواکی و مجارستان). انقلابهای عربی (مصر، تونس و دیگر موارد ناموفق آن) نیز مشابه همین مدل است. حتی انقلابهای ناموفق هنگکنگ و ونزوئلا نیز مشابهت زیادی با این موارد دارد. گرچه میزان حمایت نظم جهانی از آنها متفاوت است و وضعیت مخالفان نیز در آنها مشابه نیست. دامنهی این مدل تغییر را میتوان تا انتقال قدرت در شرایط خاص و ویژه تغییرات محدود در حکومت گستراند و مدل رومانی چائوشسکو را افزود.
۲. مدل انتقال قدرت از طریق سازش حکومت با رهبری واحد مخالفان برای ایجاد دولت انتقالی و برگزاری رفراندم یا ایجاد تغییرات ساختاری مشابه مدل آفریقای جنوبی. فشار حداکثری خارجی و انتخاب راهکار سیاسی بدون مداخله نظامیها و کشورهای منطقه ای از ویژگیهای این مدل است. شناسایی رهبری مخالفان که امکان پیشبرد یک سازش معنادار و قدرتمند با حکومت را داشته باشد و بتواند مخالفان را نمایندگی و کنترل کند از ضرورتهای این مدل است. در این مدل نیز مانند مدل قبلی تغییر نظام اتفاق میافتد.
۳. مدل سوم انتقال قدرت از طریق تغییر رفتار درون حکومت است. این تغییر رفتار میتواند مشابه بازگشت پادشاه اسپانیا پس از فرانکو، یا انتقال قدرت پس از پینوشه در شیلی یا تغییرات قدرت در کرهجنوبی و آرژانتین پس از حکومت نظامیها باشد. مسئلهی جانشینی رهبری در ایران و تحمیل ارادهی سیاسی قدرتهای جهانی و منطقهای مبنای این مدل در ایران است. در این مدل قدرت نظامیها و ارادهی سیاسی آنها دست بالا گرفته شده است. تنوع این مدل در نمونه پس از جنگ فالکلند در آرژانتین تا بحرانهای پیدرپی کرهجنوبی تا سایهی تحولات اروپای غربی بر اسپانیای دوران فرانکو گسترانیده شده است و میتواند با توجه به ویژگیهای ایران تفصیل بیابد.
۴. مدل انتقال قدرت با مداخلهی محدود نظامی جهت محدودسازی نظامیها و هدفگیری رهبری حکومت سرکوبگر جهت افزایش روحیه معترضان و حضور گسترده اعتراضی مردمی مشابه با مدل یوگسلاوی دوران میلوشویچ. دوران طولانیمدت بحرانها و تغییرات گسترده در اروپای پس از فروپاشی شوروی از زمینههای این مدل تغییر است.
۵. انتقال قدرت از طریق مداخله خارجی نمونههای زیادی در کشورهای پساتوتالیتر داشته است و در چند دهه اخیر نمونههای عراق، افغانستان، لیبی و سوریه در این منطقه به اشکال و ویژگیهای مختلفی رخ داده است. مدل تغییر از طریق مداخلهی مشابه عراق و افغانستان در ایران بیرون از مدلهای تغییر ممکن است. اما مشابه لیبی و سوریه در شمار مدلهای تغییر بلندمدت قرار میگیرد. شکلگیری گروههای مسلح مختلف و ایجاد منطقههای امن و دخالت قدرتهای منطقهای در شرایط کنونی ممکن نیست، ولی بیرون از مدلهای تغییر نیز قرار نگرفته است.
۶. مدلهای پیشین عمدتاً بر تغییر نظم سیاسی همبسته با تغییرات نظمهای اجتماعی و اقتصادی قرار دارد. چه بهصورت تغییر نظام باشد یا چه بهصورت تغییر رفتار باشد. اما مدل دیگری میتواند با تمرکز بر تغییر مسیر حکومت از طریق فروپاشی مشابه شوروی و برآمدن یک طیف امنیتی درون قدرت، یا تغییر مسیر رهبر بعدی (در فرآیند طبیعی یا برنامهریزیشده جانشینی) یا کودتای بخشی از نظامیها جهت تغییر مسیر حکومت، تعریف شود. در اینمدل نظم سیاسی تغییرات زیادی نخواهد کرد و بیشتر در نظمهای اجتماعی یا اقتصادی تغییرات صورت میگیرد. در این مدل امکان توافق نظامیها و رهبری با اصلاحطلبان و میانهروهای درون قدرت وجود دارد. دامنهی این مدل موارد فراوانی مانند تغییرات چین، فروپاشی شوروی، یا برخی از کودتاهای نظامی در جهان جهت جلوگیری از تغییرات سیاسی است (و درنتیجه با مدل سوم تفاوت دارد).
پرسشهای اساسی دوران گذار (عوامل و نیروهای مؤثر بر گذار)
- آیا امکان گذار بدون سلاح وجود دارد؟ نظامیها در چه مرحلهای از پادگانها خارج میشوند و از سلاح استفاده میکنند؟ در چه مکانها و دربرابر چه افراد و در چه مسائلی احتمال استفاده از سلاح وجود دارد؟ چگونه میتوان موجب بیطرفی نظامیها (ریزش، تسلیم، توافق، تهدید مؤثر یا …) شد یا از خروج آنها از پادگانها جلوگیری کرد؟ آیا میتوان تضمینی برای عدم خروج نظامیها بهدست آورد؟ آیا میتوان دستورالعملی برای آن شرایط در انقلاب ملی و سازمان رهبری آن تهیه کرد؟ این دستورالعمل چه مواردی را در بر میگیرد؟ اصول و ویژگیهای مدیریت آن شرایط چیست. در مدل تغییر یا برنامه گذار چگونه این مسائل دیده میشود؟ نقش سایر کشورها چیست؟ بنابراین میتوان مسئله را با برخی عبارتها توضیح داد. آیا امکان تغییر وفاداری نظامیها نسبت به حکومت وجود دارد و اگر تغییر وفاداری اتفاق بیوفتد در چه شرایطی خواهد بود و در آن زمان این تغییر وفاداری در جهت مدل تغییر مطلوب انقلاب ملی خواهد بود یا بهصورت کودتای نظامی یا حمایت از تغییرات درون ساختاری خواهد بود. آیا تغییر وفاداری باید از پیش از مرحله پیروزی نهایی انقلاب باشد و بهصورت ریزش تدریجی و معنادار فکری و عملی در بدنه نظامیها و آشکارسازی جدایی باشد. آیا نیاز به تغییر وفاداری در فرماندهان یا راس است یا این جدایی در نیروهای میانی و پایین که باید فرمانبردار باشند، ممکن و مؤثر خواهد بود در مورد ایران و با توجه به جدایی نسبی ارتش و سپاه آیا میتوان از این تفائتها استفاده کرد یا اساساً این امکان فراهم نمیشود و تغییرات در گزینش و نظارت بر فرماندهان درعمل ارتش را تبدیل به سپا با نامی دیگر کرده است و باید درنهایت بهصورت یکپارچه به آنها پرداخت. همچنین باید درنظر داشت که پلیس و امنیتیها از نیروهای نظلمی جدا در نظر گرفته شدهاند. در مدل تغییر اولویت بر عدم خروج نظامیها از پادگانها (و همچنین عدم ورود مردم به پادگانها) و بهطورکلی عدم دستیابی و استفاده از سلاح است. یکی از روشهای مؤثر در مدل تغییر کنونی مداخله مؤثر خارجی و تهدید جدی برای آسمان امن در مناطق حضورهای اعتراضی مردم و عدم استفاده از سلاح جنگی علیه مردم بیسلاح و آمادگی برای انجام عملیات هوایی علیهی نیروهای نظامی درگیر در کشتار و کودتا خواهد بود. این اقدام میتواند با چند اقدام نمادین هم همراه شود. در سطحی پایینتر حمایت اطلاعاتی و امنیتی درباره مراکز حساس و در دسترس نیروهای نظامی و استفاده از روشهای پیچیده اختلال و تزلزل در اقدام نظامی و ممانعت از اقدام نظامی یا جابجایی نظامیها نسز میتواند مؤثر باشد. درنتیجه تحلیل از وضعیت نظامیها و سلاحهای احتمالی و تبیین امکانها و تعیین راهکارها و معرفی تضمینها در این مجموعه قرار دارد. کدام پادگانها، کدام نیروها و در چه سطحی مسئله خواهند بود و برای آنها چه راهکارهایی وجود دارد و در چه شرایطی امکانهای مهار خشونت بیشتر خواهد شد. این مسائل درکنار این است که چگونه اساس و بنیادهای نیروی نظامی قدرتمند از دست نرود. یا مراقب بود که انقلاب ملی به میدان جدال بخشی از نظامیها با بخش دیگری از نظامیها تبدیل نشود یا بخشی از نظامیها تبدیل به گروههای نزاع غیرمستقیم و خرابکارانه (تروریستی) تبدیل نشوند. اساساً باید به همه مسائلی که درباره سلاح سبک و سنگین و بهعبارتی درباره پادگانها وجود دارد، بیشتر اندیشید و به این پرسش پرداخت که آینده سلاح چیست و آیا انحصار سلاح در دست دولت باقی خواهد ماند یا نه و اساساً اداره نیروهای نظامی در ماههای اولیه و تا زمان تثبیت تغییرات چگونه خواهد بود.
- مسئله حفظ امنیت عمومی برای مردم مهم است و در دوران گذار از مهمترین چالشها است. این چالش هم در سطح ساختاری و نهادی که تغییر وفاداری و سازمان جایگزین برای پلیس و دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی است، مهم است و هم در سطح روانی و همراهی عمومی در جامعه اهمیت دارد. پاسخ به این مسئله شاید نسبت به موضوع نظامیها در همراهی یا عدمهمراهی جهانی تأثیرگذار نباشد، ولی در موضوع ریزشها و انگیزه برای پیوستن به انواع مبارزههای شهروندی و نافرمانی مدنی و درنهایت خیزش سراسری برای تحقق انقلاب ملی مؤثر است و پیشرفت خواست و ارادهی گذار و انقلاب را تعیین میکند. مسئله این است که چگونه شرایط برای حفظ عموم مردم و حتی کسانی که هدف انتقامهای شخصیاند، فراهم میشود. سازمان پلیس جایگزین و سازمان امنیت و اطلاعات جایگزین چگونه و با چه ویژگیهایی تداوم مییابد یا جایگزین میشود؟ چه افرادی شایستگی خدمت پلیسی، امنیتی و مسلحانه دارند؟ اسناد و مدارک چگونه حفظ شود؟ سامانهها چگونه امن بماند؟ چگونه میتوان از هرجومرجهای مقطعی یا ایجاد گروههای بیرون از قانون جلوگیری کرد؟ تضمینهای لازم برای جلوگیری از ورود افراد به خانههای مردم و حفاظت از اموال مردم چیست؟ در سطحی دیگر چگونه مراکز حساس محافظت شود. چگونه میتوان به کشورهای مختلف درباره امنیت سفارتخانهها و شهروندان تضمین داد یا چگونه تضمینهای لازم را میتوان درباره فرودگاهها و مرزها (گذرگاهها) داد؟ اینموارد هم در همراهی جهانی، هم ریزش و هم در انگیزش و نظم در خیزش مؤثر است. این مسئله نیز مانند موضوع نظامیها بیشترین اثر بر مسئله خشونت را دارد و تغییر وفاداری نیز در این حوزه بسیار تأثیرگذار است. رابطهی جدیای نیز با آینده روشن (مفهوم کلیدی برای خیزش و ریزش) دارد. همچنین باید در نظر داشت که پیوندهای بنیادین با مسئله امر قانون و دادخواهی و قواعد حاکم بر خیابان در روزهای انقلاب دارد.
- خیابان در مدل تغییر جایگاه کلیدی دارد. نقش مردم چه میتواند باشد. آیا حضور در خیابان کافی است یا نیاز به تسخیر خیابان (حضور امن در خیابان و تسخیر مراکز حساس و سیاسی) است. مراد از تسخیر در خیابان چیست. آیا خیابان باید در همه شهرها فعال شود. یا فقط چند شهر یا فقط پایتخت کافی است. هر کدام از مدلهای تغییر چه نسبتی با مدلهای مختلف اعتراض و حضور خیابانی دارد؟ آیا در خیابان نیاز به گروههای سازماندهی و هماهنگی است؟ آیا باید قبل از حضور در خیابان رهبری خیابان تعیین شده باشد؟ اگر همه شهرها فعال شود، ولی پایتخت آرام باشد؛ چه میشود؟ خیابان یعنی در هر گوشه و هر مرکزی (اضطلاحاً اعتراضات محلهمحور) یا فقط خیابانهای خاص و مراکز خاص بهمعنای تسخیر خیابان است. به چه جمعیتی در خیابان نیاز است و چه کسانی توان تسخیر و ورود به مراکز را دارند؟ چه مدت باید خیابان را تسخیر کرد (حضور پیوسته و ماندن در یک شب یا چندین شبانهروز یا حضور در بخشی از روزها). چند مرکز و چه مراکزی را باید تسخیر کرد تا روند پیروزی طی شود؟ آیا تسخیر ضروری است یا با حضور نمادین هم میتوان به نتیجه رسید؟ چه تضمینها و اقدامهایی از پیش باید برای خیابان وجود داشته باشد. آیا اطلاعات معناداری از وضعیت دسترسی و حفاظت و اهمیت ساختمانها و مراکز وجود دارد؟ کدام مسیرها و کدام مراکز، دسترسی و محافظت کمتر (یا بیشتری) دارد؟ وضعیت فوقالعاده و حکومت نظامی چه زمانی و با چه ویژگیهایی اعلام میشود و اتفاق میافتد؟ این موضوع آیا میتواند کل چارچوب موضوع خیزش و نسبت همراهی جهانی و ریزش با خیزش را مشخص کند؟
- مسئلهی کارگزار تغییر یا نیروی سیاسیای که در خدمت انقلاب ملی است از مهمترین مسائل مدل تغییر است. چه نیروهایی برای گذار لازم و ضروری است؟ آیا به یک سازمان رهبری و رهبران میانی و سازمانده برای انقلاب ملی نیاز است یا با وجود رهبری انقلاب ملی و رسانهها و استفاده از ظرفیتهای جمعیتِ بزرگ اعتراضات سراسری میتوان به انقلاب ملی رسید. کدام نیروهای سیاسی نفوذ و اثرگذاری بیشتری دارند. این افراد، گروهها و احزاب شناختهشده و آزمودهاند؟ این افراد، گروهها و احزاب چه کسانی و چه ایدههایی را نمایندگی میکنند و آیا این نمایندگی واقعی و مؤثر است؟ آیا امکان افزودن چهرهها و نیروهای جدید وجود دارد؟ با چه اقداماتی میتوان زودتر به نتیجه رسید؟ مدل همکاریها در قالب همبستگی است یا در قالب سازماندهی خواهد بود؟ رابطه همبستگی و سازماندهی چیست؟ چگونه میتوان از پروژههای چهرهسازی (اشتباهیها و نفوذیها) و چهرهسوزی (افراد شایسته و مفید برای گذار) جلوگیری کرد؟ الگوهای همبستگی چیست و چه اهدافی را در چه چارچوبهایی پیگیری میکند؟ آیا چهرههای ملی باید در کنار هم بنشینند یا فقط چهرهها و نیروهای سیاسی آزمودهشدهی ملی این شایستگی را دارند؟ اساساً نمایندگی سیاسی ادعاشدهی افراد و گروهها واقعی و قابل سنجش است و آیا بدیل و رقیبی برای آن وجود دارد؟ آیا این نمایندگیها چیزی به نمایندگی رهبری انقلای ملی در گفتمان انقلاب ملی میافزاید یا صرفاً برای کاهش مسائل دوران گذار و حل اختلافات و ایجاد زمینهها برای همکاریهای بیشتر در آن دوره و همچنین تحریک و تشدید روند ریزش یا همراهی جهانی است؟ هر یک از چهرهها و گروهها در چه شرایطی و در چه مدلی از تغییر تأثیرگذار و ضروریاند؟ وزن هر فرد یا گروه چقدر است و آیا گروهها و افراد با وزن متفاوت میتوانند در یک همبستگی بهخوبی با هم کار کنند یا نیاز به شناسای سازوکارهای خاص و کاربردیتری است؟ سازوکارهای همراهی و همکاری افراد و گروهها چیست؟ مهمترازاین کارکردهای این همراهی و همکاری چیست؟ محدودیتها و الزامات (موضوعی یا زمانی) این کارکردها (همبستگی یا سازماندهی) چیست و آیا نیاز به تأخیر یا تسریع در انجام است؟ علاوهبراین هماهنگیها و تضمینهای بین افراد و گروهها چگونه است؟ کدام نیروها در کدام مدلها امکان همکاری (با توجه به کوتاهمدت و میانمدت و با توجه به ریزش، خیزش و همراهی جهانی و همچنین با توجه به حرکت به سمت انقلاب تا وقوع و پایدارسازی انقلاب) دارند؟ در مدلها و اهداف مختلف همبستگی (مشورتی، نظارتی، اجرایی، اعتبارسازی، اعتمادسازی و…) این افراد و گروههای سیاسی (یا غیرسیاسی) با چه هدفی و در چه سطحی (گسترده یا محدود) بهتر میتوانند عمل کنند؟ آیا باید اعضای همراه و همکار نقشهای متفاوتی (گفتمانی، رسانهای، سزماندهی، مبارزهای و…) را ایفا کنند یا میتوان بر یک یا چند نقش تمرکز داشت و از گروههایی با نقش مشابه در همبستگی یا سازماندهی استفاده کرد؟ برنامه مشارکت یا محدودیتها و انضباطهای تعیینشده برای نیروها چگونه است؟
- چه مدلی از نظم عادلانه و چه نوع دادخواهیای بهتر است؟ در فقدان قانون در دوران گذار چه جایگزینی برای آن وجود دارد؟ آیا بازگشت به قوانین قبل از 57 معنادار و کافی است و با توجه به ضرورتهای استفاده گزینشی از آن قوانین آیا اساساً میتوان از بازگشت به آن قوانین سخن گفت؟ آیا میتوان قوانین فوری و موقتی را برای دورهی آزمایشی یک تا دو سال به اجرا درآورد یا حساسیتهای قانونگذاری ایجاب میکند که آنچه نام قانون میپذیرد با وسواس و دقت بیشتری و در طی یک فرآیند معنادار تهیه شود. آیا باید ضرورتهای زمانی تصویب و تثبیت قوانین عادلانه را پذیرفت و از نبود قوانین جایگزین در آن مدت را پذیرفت؟ اساساً عدالت چگونه اجرا میشود و چگونه میتوان از شخصیکردن اجرای عدالت جلوگیری کرد؟ چه کسانی هدف دادخواهیاند و چه کسانی بیرون از دادخواهیاند؟ چه کسانی و با چه شروط و در چه چارچوبی عفو (بخشیده) میشوند؟ روند دادخواهی چگونه است و آیا روند دادخواهی تا قبل از دستیابی به نتایج مانع از گذراندن روند عادی امور و کارها میشود؟ با گروههای بزرگ در استخدام حکومت پیشین که پیشبرندهی برنامههای مختلف به ویژه دو حوزهی حساس کنترل و پروپاگاندا (تبیین ایدئولوژی حاکم) بودهاند، چه باید کرد؟ انواع و سطوح مختلف نظامیها، نیروهای امنیتی و اطلاعاتی، دستگاه قضایی، نیروهای حکومتی سطح یک و دو کشور و استانها، کارمندان دولتی، نهادهای خاص اقتصادی و اجرایی، شرکتهای رانتی، پلیس، معلمها، رسانهایها و… را باید با چه شرایطی بخشید یا کنار گذاشت؟ آیا ساختارهای گزینش ایدئولوژیک پیشین باید بازنگری و اقدامات جبرانی انجام شود؟ تبیین کنونی از روند دادخواهی و اقدام در دوران بدون قانون و ضابطهی روزهای نخست با توجه بر اهمیت ایجاد ریزش و خیزش در شرایط کنونی چه باید باشد و کدام شعارها و چه خواستههایی باید برجسته و اعلام شود؟ چه کسانی شایستگی دادخواهی دارند و چه کسانی میتوانند قانون جدید را تهیه کنند، چه کسانی و در چه محدودهای میتوانند دستورات و مجازات موقت را اجرا کنند؟ نظریه عدالت یا نظام عدالتی برای انقلاب ملی میتوان معرفی کرد و اگر چنین نظام عدالتی وجود دارد آِیا امیدبخش و برانگیزاننده (برای خیزش و ریزش) است؟ با توجه به پرسشهایی که درباره نظامیها (پرسش 1)، اطلاعاتیها، امنیتیها و پلیس (پرسش 2) و سایر کارگزاران و مقامات حکومت کنونی وجود دارد، چگونه میتوان با حفظ ساختارهای توسعه، نظام عدالت و برنامه دادخواهی را سامان داد. چه افراد و گروههایی شایستگی و این اطمینانبخشی را دارند؟ در چه مدلی از تغییر نیاز به تهدید و اعلام تنبیه و مجازات است و در چه مدلی باید بر بخشش و تغییرات کم باید سخن گفت؟ آیا دادخواهی فراگیر و عادلانه با دستیابی به صلح و آرامش سازگار است؟ آیا مدلهای عدالت انتقالی (عدالت گذاری) میتوان در اینجا به کار بیاید؟ حتی با توجه به ساختارهای قانونها و ایجاد نظم جدید سیاسی و اجتماعی بازتابیده در قوانین باید به آینده دینداری و آینده صلح و سازگاری (رواداری) هم پاسخ داد؟
- تحولات در نظم جهانی و تحولات منطقهای چه اثری بر انقلاب ملی دارد و چه تغییری در مدل تغییر ایجاد میکند؟ آیا همراهی جهانی برای تغییر یک ضرورت است و بدون پذیرش قدرتهای جهانی و منطقهای (برآیند خواست قدرتها) برای تغییر از سیاست مهار جمهوری اسلامی به سیاست تغییر (تغییر حکومت یا تغییر رفتار) آیا امکان بهنتیجهرساندن انقلاب ملی و تغییر در ایران وجود دارد؟ در چه شرایطی بهتر میتوان برای تغییر سیاسی در ایران عمل کرد؟ تحریمهای اقتصادی و بهویژه سیاست فشار حداکثری چه نقش و اهمیتی دارد؟ حفاظت از غیرنظامیان دربرابر نظامیان چگونه است و ایا تضمینی برای آن وجود دارد؟ حمایت سیاسی، حمایت اطلاعاتی و امنیتی و سایر حمایتها چگونه میتواند باشد. چه نوع حمایت یا مداخلهای ضروری است؟ خط قرمز بازیگران احتمالی نظم جهانی و نزاعهای جهانی و منطقهای کدام کشورها و نهادهایند. برآمدن طالبان در افغانستان، سقوط بشار اسد، عادیشدن رفتار دولت در عراق و افغانستان و مهمتر از آنها پیامدهای پس از 7 اکتبر در منطقه و تسلط ویژه اسرائیل بر خاورمیانه و تغییر نگاه بازدارندگی و مهار در این منطقه چه نتایجی درباره ایران خواهد داشت. ازبینرفتن توان پدافندی جمهوری اسلامی و محدودیتهای برنامه موشکی و پهپادی حکومت و تضعیف شدید تا نابودی پراکسیها و نیروهای نیابتی و همپیمان چه پیامدی خواهد داشت. همچنین سرنوشت جنگ روسیه و اکراین چه خواهد شد و چه تغییراتی ایجاد خواهد کرد؟ آیا خاورمیانه شاهد ظهور دو قدرت منطقهای اسرائیل و عربستان است یا ترکیه نیز یک قدرت تعیینکنده در خاورمیانه خواهد بود؟ سرانجام همهی اینموارد چه تأثیری بر نگاه به جمهوری اسلامی و شکلگیری سیاست تغییر (بهجای سیاست مهار) خواهد داشت؟ آیا پیمانهای منطقهای وجود خواهد داشت و این پیمانها چه نسبتی با جمهوری اسلامی (عضو یا دشمن و…) خواهد داشت؟ 4 سال دوران ترامپ در ایالات متحده چه اثرات متمایزی خواهد داشت؟ حساسیت نسبت به برنامه موشکی و هستهای و بقایای پراکسیهای جمهوری اسلامی چه خواهد بود؟ آیا مکانیزم ماشه در ادامه نگرانیها فعال خواهد شد؟ تحولات اقتصاد جهانی و بازارهای انرژی چه خواهد بود؟ سازگاری نظام سیاسی و نظمهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادیِ مطرحشده از سوی رهبری انقلاب ملی یا سایر نیروهای گذارطلب به بازیگران مؤثر جهانی و منطقهای چه کمکی میکند؟ با چه افراد، نهادها و کشورهایی باید گفتگو و ارتباط وجود داشته باشد. چه موضوعها و مسائلی اولویت دارد. پیوندهای نظمها با توسعه آینده ایران و تصویر روشن و جریانهای سرمایه چگونه است؟ حمایت دولتهای خارجی به چه معناست؟ کدام دولتها حامیاند، جمایت اطلاعاتی و انیتی خارجی چیست و آیا لازم است و چگونه و چه زمانی خواهد بود؟ آیا درنهایت حمایت نظامی خارجی لازم است و در چه مدل تغییری و به چه گروهها و به چه شکلی خواهد بود؟ تضمینهای نظامی و امنیتی خارجی باید چگونه باشد؟ حداقلهای مداخله و حمایت خارجی چیست؟ آیا فشار حداکثری و تحریمهای سیاسی و اقتصادی معنادار کافی خواهد بود؟ آیا خروج سفرا یا حمایت مستقیم دولتها از بخشی از مخالفان (رهبری یا سازمان انقلاب ملی) میتواند أثیرگذار باشد؟ توافق و تضمین به چه معناست؟ دولتهای مخالف تغییر جمهوری اسلامی چه خواهند کرد و ایا میتوان آنهارا متقاعد کرد؟
- ترسها و نگرانیای جدی مردم درباره زیرساختها و امکانات زندگی در دوران گذار چیست و پاسخ به آنها چه اهمیتی دارد؟ آیا بحرانهای عدیده که با عنوان ناترازیها ایجاد شده است و نارضایتی برای برخورداری از آب، برق، گاز و سوخت (بنزین و گازوئیل) را در درجه عمومیتر و اطمینان از دسترسی به اینترنت و خدمات اضطراری را در بر میگیرد، میتواند جامعه را برای پذیرش برخی مشکلات دوران گذار آمادهتر کند و همچنین اکنون نیز روند خیزش را تحریک و تشدید کند؟ آیا برق، آب، گاز و دسترسی به بنزین و گازوئیل در دوران گذار قطع خواهد شد؟ چه تضمینهایی به جامعه باید داده شود؟ حفظ ارتباطات و دسترسی به اینترنت چه ضرورتی دارد؟ چه کسانی و چه تضمینها و پاسخهایی باید داده شود؟ چالشها و وضعیت غیرعادی چقدر طول میکشد. نگرانی مردم از دسترسی به اینترنت، حسابهای بانکی، امکان خرید و حملونقل چگونه مدیریت میشود؟ مسائل درمانی و اورژانس چگونه مدیریت میشود؟ مدیریت هر یک از اجزای زیرساخت و امکانات و خدمات چه اهمیتی دارد و چگونه خواهد بود؟ آیا این موارد در دوران گذار اهمیت دارد یا مسائلی است که مشکل جدی ایجاد نمیکند و در همان لحظات با توجه به شرایط میتوان اقداماتی انجام داد. با توجه به شیوههای مبارزه احتمال آسیب به برخی از زیرساختها مانند برق و اختلال در خدمات مسافری وجود دارد؟ رابطهی این مشکل و چالشها با تصویر آینده روشن و شیوههای مبارزه و سایر پرسشها چیست؟ سوال عامیانهتر این است که آیا امکان قحطی، غارت، هرجومرج و اختلالات بنیادین وجود دارد؟
- اهمیت تصویر روشن از آینده و تبیین و تضمین توانایی اداره کشور (و فراتر از آن شکوفایی ایران) توسط نیروهای گذار و انقلاب ملی چیست؟ حفظ سرمایه و ساختارهای اجرایی و اداری موجود، ظرفیتهای جذب سرمایه (بهویژه سرمایههای بزرگ) و ترغیب نیروهای متخصص و شرکتهای توانمند برای فعالیت فراهم میشود؟ تضمینی برای شروع سریع و کارآمد فعالیتهای جاری، حفظ بازارهای اشتغال، اهمیت کلیدی حفاظت از مالکیت افراد و پرهیز از مالکیت بزرگ دولتی وجود دارد؟ با توجه به بحرانهای صندوقها و بحرانهای مالی و بنگاههای مالی و بانکها محافظت از مستمریها و دستمزدهای کارکنان خدمات ضروری و بازنشستگان و بستههای حمایتی معنادار وجود دارد؟ حفظ شغل و موقعیتهای شغلی درکنار ضرورت پایاندادن به فعالیت برخی افراد و گروهها، مداخله در مدیریتها و مالکیتها درجهت دفاع از حقوق مردم تا زمان استقرار قدرمند دولت و برقرار نظام قوانین معتبر، جلوگیری از اقدامات خودسرانه و اقدامات علیه مالکیت و اموال مردم چگونه خواهد بود؟ مواجهه با مالکیت بیضابطه، انحصاریشده، دولتیشده و رانتی چگونه خواهد بود؟ مسئله عدالت و بیآیندگی در اینجا پیوند خواهد داشت و با برنامههای معنادار توسعه و شکوفایی و تصویرسازی از توانایی اداره امور و تسلط بر بحرانها میتوان از پس آن برآمد و در خیزش، ریزش و همراهی جهانی پیشرفتی ایجاد کرد. ویژگیهای پایداری توسعه در ایران چیست و تشخیص مسئلهها از نامسئلهها ممکن خواهد بود؟ نظام سیاسی و نظم اقتصادی سازگار با نظم سیاسی و نظم اجتماعی هدفگذاریشده چگونه میتواند کمک کند؟ وضع منابع انرژی، جریانهای سرمایه، وضعیت بهرهبرداریها و محیطزیست شناختهشده است و چیست؟ برطرفکردن و جبران رانتها و موقعیتهای رانتی چگونه است؟ آیا در نظام استخدامی و فعالیتهای مختلف از جمله رسانه و آموزش در یک سطح و در فعالیتهای امنیتی و اطلاعاتی (بهعلاوه پلیسی و نظامی) باید تغییرات جدی و فوری ایجاد شود؟ توزیع اموال دولتی و مدیریت نهادها و مالکیتهای بخشهای عمومی خاص (ستاد فرمان اجرایی، بنیاد مستضعفان، بنیاد شهید، اوقاف، آستان و…) چگونه خواهد بود؟ روند توزیع منابع از ابتدا چگونه است؟ جذب سرمایههای بزرگ خارجی و تخصیص آن چگونه خواهد بود؟ اساساً چه تغییری در رفاه عمومی انتظار میرود؟ چه کسانی (افراد خوشنام، نیروهای متخصص، گروههای سرمایهدا، نهادها و کشورهای قدرتمند) میتوانند در این موضوع نقش داشته باشند. مسئله ملیگرایی و ایراندوستی و حضور چهرههای ملی درکنار چهرههای سیاسی قدرتمند و ارجاع به دورههای اطمینانبخش چه اثری دارد؟ آیا نیاز به پاسخ به همه مسئلههای توسعه در ایران است یا بخشی از مسئلهها و موضوعها اهمیت دارد؟ آیا در سطح کلان باید درباره آینده معادن، نفتوگاز، مالکیت، مسکن، اشتغال، انرژی، محیطزیست، (هرچه در اقتصاد کلان یا اقتصاد سیاسی مهم است و چارچوب اصلی نظم اقتصادی همبسته با نظم سیاسی و نظم اجتماعی مطلوب را میسازد) باید پاسخ داد و اساساً اینها چه وضعیتی دارد؟
- مسئلهی زمان دورهی گذار و تضمینهای زمانی نیز اهمیت زیادی دارد. توجه به برنامههای 100 روز نخست یا دوره 6 ماه اول یا توجه به اینکه تا رسیدن به یک وضعیت پایدار از نظام سیاسی و تدوین و تصویب همه قوانین مورد نیاز و تأسیس و برقراری همهی نهادهای دموکراتیک و کارآمد جایگزین 2 سال راه خواهد بود. بنابراین علاوهبر دورهی کوتاه مبارزه تا پیروزی به دورههای کوتاه جایگزینی و انتقالی تا دوران دولت ملی نیاز خواهد بود که همه ایندورههای موقت و کوتاه نیز باید در نسبت با وضعیت مطلوب دولت ملی داشته باشد. پرسش این است که جه تضمینهایی برای کوتاهمدت و محدودبودن این دورهها وجود دارد و چه ایدهها و اقداماتی میتواند شانس پیروزی و موفقیت و ایجاد رضایت مردمی را درپی داشته باشد. آیا در ابتدا یک وضعیت فوقالعاده ایجاد خواهد شد؟ وضعیت فوقالعاده در چه موضوعها و با چه ویژگیهایی خواهد بود؟ مشکلات و بینظمیهای احتمالی تا کی ادامه خواهد داشت و چه تضمینها و مسائل اطمینانبخشی وجود دارد که مردم بپذیرند این مدت کوتاه خواهد بود و مشکلات کنترل و برطرف خواهد شد؟ شیوهی مشارکت، هماهنگی و همکاری چه خواهد بود؟ مجلس موسسان و گروههای جایگزین و انتقالی با چه سازوکار و چه ویژگیهایی تعیین میشوند؟ مشارکت گروهها و مناطق چگونه خواهد بود؟ بهطورکلی اثر مدل تغییر بر مدیریت زمان و اثر چالشهای زمانی بر مدل تغییر چگونه خواهد بود؟ شیوه نظارت و توزیع قدرت در مراحل مختلف چگونه است و چه تضمینهایی وجود دارد؟ پاسخ به مسائل و چالشهای دوره انقلاب، دوره جایگزینی و دوره انتقالی به دوران جدید (دولت ملی) برای جامعه و نیروهای سیاسی مهم است و بنابراین بر خیزش و ریزش (تغییر وفاداری) اثر میگذارد و برای همراهی جهانی هم یک ضرورت به شمار میرود. پاسخ پرجزئیات به چند موضع مانند ویژگیهای تشکیل مجلس موسسان یا مجلس قانون اساسی یا نهاد ناظر بر تشکیل دادگستری مستقل یا ویژگیهای انتقال قدرت در دورههای پیروزی به جایگزینی به انتقالی و به دوران تثبیت میتواند مسیر را هموار کند.
- وضعیت رسانه نیز در دوران گذار از مهمترین مسائل خواهد بود. در مدل انقلاب ملی تغییر و تحولات بنیادین خواهد بود و نیاز به یک جریان قدرتمند از آگاهیرسانی است و در این مسیر آگاهی باید از حاشیه و ابهام پرهیز شود. دوران گذار مستعد آزادشدن انبوهی از نیروهای بیهدف و گاه ماجراحو در جریان خبر و آگاهی است که میتواند هر لحظه بحرانهای زیادی را درپی داشته باشد. پایبندی به آزادی رسانه و بیان یک ضرورت است. اما بیتردید در این دوران انبوهی از بدخواهیها و دشمنیها و ماجراجوییها در قالب دروغ و جریانسازی وجود دارد که جرماناری و محدودسازی آن ممکن نخواهد بود و برای پرهیز از شکلگیری نظارت و محدودیت باید هوشیاری بیشتری داشت. وجود دستگاه بزرگ رسانه حکومتی (پیشین( نیز مشکلات را بیشتر میکند. بنابراین باید از اینجا آغاز کرد که صداوسیما چگونه و به چه شرایطی تسخیر و تسلیم میشود؟ در زمان مبارزه هم باید توجه داشت که آیا صداوسیما قابل تسخیر است و تسخیرش به چه معناست؟ آیا ممکن است که پخش برنامهها به استودیوهای خاص در پادگانها یا مراکز دیگری منتقل شود؟ پس از آن آیا گروه تسخیرکننده باید طبق برنامهی مشخصی به پخش برنامه بپردازد و از افراد خاصی دعوت کند و مطالب خاصی را پخش کند. یا هر شبکه را به یک گروه بسپارند و آنها با اعلام مدیریت سیاسی آن شبکه برنامههای خودشان را پخش کنند؟ چه نظارت و چه دادخواهیای در آنجا وجود دارد؟ چگونه نزاعها و اختلافها مدیریت میشود؟ چگونه میتوان از “نظام آزادی” در آن شرایط دفاع کرد؟ انتقال پیام و آکاهی و پرهیز از آَفتگی و سردرگمی چگونه خواهد بود؟
- موضوعها و پرسشهای زیادی را میتوان در مجموعهی چالشهای مرتبط با تعیین مدل تغییر مطرح کرد. اما مهمترین موارد پیشتر اشاره شده است و شاید فقط باید توجه بیشتری به شیوهی مبارزه و مسئله خشونت داشت. شیوه مبارزه و مخالفت مؤثر چیست؟کدامشیوههای مبارزه شهروندی (نافرمانی مدنی، بدفرمانی، خرابکاری، عدم همکاری، اعتراض سراسری، اعتراض نمادین و…) در چه زمانی و در چه مکانی مفیدتر است؟ موضوع اعتراض چه باشد؟ آیا گرانی بنزین و گازوئیل یا استمرار بحرانهای قتصادی و نبود و کمبود انرژی باید مد نظر باشد. آیا قطعی اینترنت یا محدودسازی دسترسی به اینترنت (اینترنت طبقاتی) یا سرکوب آژادی پوشش زنان خاستگاه اعتراضات و مبارزه نهایی خواهد بود. یا تنها در بحران جانشینی شرایطی فراهم میشود یا تحولات جنگی یا نیمهجنگی آتی شرایط مبارزه و مخالفت را تعیین میکند؟ مسئله خشونت هم میان چند مفهوم مطرح میشود. آیا خشونتپرهیزی و نفی خشونت معنادار است یا باید بر دفع خشونت و دفاع مشروع و مبارزه معنادار بدون استفاده از خشونت غیرضرور و شدید پرداخت. مسئله شاید نیز محدود به مسئله سلاح باشد. یعنی آیا خشونت حتماً بدون سلاح است و اگر بدون سلاح باشد میتوان آن را در هر شرایطی مبارزه شهروندی و مدنی در نظر گرفت. در این تعاریف مشکل در آنجاست که اگر حکومت از سلاح استفاده کرد، چه باید کرد و آیا راهی برای پرهیز از مبارزه با سلاح و همچنان بهپیروزیرسیدن وجود دارد؟آیا باید بین مبارزه شهروندی (عمومی) و مبارزه حرفهای تمایز قائل شد و محدوده هر یک را جداگانه تعیین کرد؟ آیا باید برای خشونت ضروری شروط مشخصی (کمتر، محدود و کوتاهمدت، خودکنترل و چبرانپذیر، غیرساختاری و استثنایی، غیشخصی و درجهت نفع عمومی و دادخواهیپذیر) را تعیین کرد؟ مرحلهبندی مبارزه و سطحبندی مبارزه با توجه به تنوع شیوهها، افراد، زمان، گستردگی، مشابهتها و قواعد و اصول گفتمان و تبعیت از رهبری و… کاملاً بر مدل انقلاب اثر دارد و باید به این موضوع توجه شود.
از چه فرصتهایی استفاده کنیم
چه چیزی موجب توجه و تمرکز بر براندازی شده است و آن را بر سایر مداهای تغییر بهویژه تغییرهای مبتنی بر توافق و اصلاح ارجح و مطلوب کرده است. آیا شرایط کنونی وضعیتی است که باید بر براندازی براساس مدل سادهسازیشده تغییر در گفتمان ملی توجه کرد. برای پاسخ به این مسئله باید مروری بر فرصتها و شرایط ویژه کنونی داشت که میتوان مهمترینهارا اینچنین برشمرد:
• ملیگرایی و ایراندوستی تثبیتشده و روبهرشد در جامعه و پذیرش رهبری شاهزاده رضا پهلوی بهعنوان نگهبان و متولی ایران
• ستایش گسترده جامعه از دوران پهلوی و احترام ویژه به پهلوی اول و دوم
• تغییرات در نظم جهانی و آمادگی جهان برای تغییر در ایران
• تغییرات جدی و تأثیرگذار در خاورمیانه و شکستهای پیدرپی جمهوری اسلامی در منطقه و ازدستدادن گروهها و کشورهای همپیمان و نیابتی (تحولات بنیادین پس از 7 اکتبر در نظم منطقهای و دکترینهای امنیتی)
• اجماع جهانی علیهی برنامهی هستهای بیمعنای جمهوری اسلامی با توجه به غنیسازی بیش از 20درصد
• اجماع جهانی علیهی برنامه موشکس بالستیک و برنامه توسعه پهپادهای انتحاری
• بحرانهای جدی انرژی، آب، اشتغال، تورم، مسکن، اشتغال، صندوقهای مالی و نظام بانکی با تمرکز بر تورم شتابان و بدونمهار و ایجاد فشار برانگیزاننده در اقشار و گروههای مردم
• حضور اصلاحطلبان در قدرت و نبود امکانی برای ایفای نقش جدی اپوزیسیونی توسط این طیف
• بیزاری از 57 و هرچه بو و رنگ 57 دارد و درنتیجه مخالفت جدی و عمیق جامعه ایران با جریان بیوطن چپ و جریان مجاهدین
• آمادگی حضور مردم در خیابان در صورت وجود سازمان رهبری و ارادهی جدی شاهزاده رضا پهلوی
• امکان گفتگوی جدی با ایالات متحده و اسرائیل برای جلوگیری از استفاده از سلاح جنگی علیه مردم بیسلاح با تهدیدهای مؤثر علیه نظامیها و امنسازی آسمان
• وضعیتهای قابل پیشبینی حضور یا مرگ احتمالی خامنهای بهعنوان تنها مدافع سرسخت میراث سیاسی خامنهای
• سناریوهای اعتراضات سراسری درپی درگیری نظامی یا حملات هدفمند به مراکز هستهای و نظامی جمهوری
• فعالماندن بحرانهای عمیق و شدید گرانی سوخت (بنزین و گازوئیل)، سرکوب آزادی پوشش زنان، دسترسی به اینترنت، وقوع جنگ و مسئله جانشینی
البته باید توجه داشت که روسیه در صورتی که بتواند یکی از مهمترین موانع تغییر سیاسی در ایران خواهد بود. در این مسیر چین نیز با روسیه همراه است. تغییرات در وضعیت درگیری در اوکراین و کاهش ستیز غرب با روسیه ممکن است که به روسیه امکان دخالت بیشتری در ایران بدهد. اروپا نیز همچنان متأثر از روایت چپ از تغییر سیاسی در ایران و با تمرکز بر هراس از موج مهاجرت از تغییر در ایران پرهیز میکند. شاید همین پرهیزها و همچنین تسلط روایت چپگرایانه در رسانهها و دانشگاهها از ماهیت جمهوری اسلامی و ماهیت و تحولات اجتماعی و سیاسی در خاورمیانه و ایران موجب شده است که پیشبرد راهبردی برای پذیرش «سیاست تغییر» بهجای «سیاست مهار» در مورد جمهوری اسلامی سختتر شده است و همچنان ا مهمترین چالشهای براندازی و انقلاب ملی در ایران باشد. به این لیست میتوان نگرانیها و رقابتهای کشورهای همسایه را نیز افزود. چه کشورهایی که درپی تبدیلشدن به قدرت منطقهایاند و چه سایر کشورهای کوچک و دربحران که شاید خودشان هم روزگار خوشی را نمیگذرانند. پیچیدگی بحرانهای امنیتی نیز بر این سوداها و ماجراجوییها و گاه دشمنیهای منطقهای افزوده است.