زبان فارسی، سیستم عامل رفتار تمدنی ایران است و برای سدهها به ایرانیان با هر زبان و آئینی توان سازماندهی و برقراری ارتباط داده است. چیزی شبیه ویندوز برای کامپیوترهای امروز که امکان کار با تمام نرم افزارها را فراهم می کند. بنابراین زبان فارسی نه زبان یک قوم (که اساساً قوم فارس وجود خارجی ندارد)، بلکه ابرسازهای برای پایداری تمدنی ایران است. ایران در طول تاریخ خود سرزمینی با تنوع زبانی و آئینی بوده است و به درستی به گفته هگل در کتاب ” عقل در تاریخ” “ایران اولین ملت تاریخی جهان است” که به واسطهی فرهنگ رواداری در فرازهای مهم تاریخ، اتحاد درونی خود را حفظ کرده و به حیات خود ادامه داده است. رفتارهای خصمانه با آن دیگری که هم زبان یا هم آیین من نیست (اگر چه در فرازهایی از تاریخ ایران وجود داشته) اما فرهنگ غالب مردمان این سرزمین نبوده و در بسیاری موارد (به ویژه در صد سال اخیر) به حمایت و تحریک عامل خارجی و برای تضعیف ایران از طریق برسازی هویتهای جعلی و برجستهسازی تفاوتهای زبانی رخ داده و اغلب پس از حذف عامل خارجی، مردمان به زندگی عادی خود در کنار همدیگر بازگشتهاند و پیوندهای درون گروهی را بازساری کرده اند. به همین دلیل است که در بسیاری از اسناد تاریخی و مکاتبات بین سفرا و کارگزاران خارجی به اهمیت فارسیزدایی برای تضعیف ایران اشاره میشود. با یک پرسش ساده از هوش مصنوعی دربارهی اسناد و مدارک مربوط به فارسیزدایی، نمونههای بسیاری به شما ارائه میشود. بهعنوان مثال اسناد رسمی کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی که پس از فروپاشی آن کشور آزاد شد، نشان میدهد که سیاستهای فرهنگی در جهت حذف زبان فارسی طراحی شدهاند. سیاستهایی که از دیرباز تا امروز به روشهای مختلف سخت و نرم برای تضعیف ایران از جاهای مختلف پیگیری شدهاند.
اما چرا فارسی مهم است؟ تمدنهای بشری هویت خود را در ظرف زبان نگهداری میکنند و آن را به واسطهی روایتهای اساطیری، داستانها و اشعار، اخلاقنامهها و پندنامهها و سفرنامهها و شکلهای دیگری از میراث مکتوب بیان و حفظ میکنند. زبان ها مخزنی برای نگهداری دستاوردهای علمی و فرهنگی هستند. این جمله را تکرار میکنم که زبانها مخزنی برای نگهداری دستاوردهای علمی و فرهنگی هستند و زبان فارسی برای قرنها در گسترهی بزرگ جغرافیایی، از مرزهای چین تا شمال آفریقا و مناطق قفقاز و آسیای میانه، زبان دیوانسالاری و مدیریتی، هم چنین زبان علم و ادب و فرهنگ بوده است. برای این ادعا بیشمارمثال میتوان آورد. از نامه گیوک خان، نوهی چنگیزخان مغول به پاپ اینوسنت چهارم که در واتیکان موجود است و به فارسی نوشته شده تا دیوان اشعار سلاطین عثمانی که به تسلط بر زبان فارسی فخر میفروختهاند، همگی نمونههای کوچکی از اسناد بیشمار تاریخی در این زمینه است. در واقع در دورهی طولانی از تاریخ بشر، زبان فارسی همان عملکردی را داشته که امروزه زبان انگلیسی در جهان دارد. بنابراین بدیهی است که هر پاره جدا شده از ایران و هر دولت تازهتأسیسی، فارسیزدایی را ولو به خشونت در الویت برنامههای خود قرار میدهد.از فارسیزدایی دستوری در ترکیه که زبان ترکی جدید را تبدیل به زبانی بیپشتوانه تاریخی فرهنگی کرد تا شکل خشونتآمیز آن در اتحاد جماهیر شوروی سابق و جایگزین کردن خط – سیریلیک در مناطق فارسی زبان و تلاش برای جایگزینی زبان پشتون در افغانستان امروز به جای فارسی دری تنها بخشی از پروژهی فارسیزدایی و به طبع آن تضعیف تمدن ایران و هویتسازیهای جعلی و جدید است. در طوفان های سهمگین تاریخی که هیچ تمدنی نمیتوانست از آن سر بلند کند، بقا و تداوم زبان فارسی بود که عامل پیوند دورههای پر فراز و نشیب پیشین و پسین شد و بسیاری از مهاجمین و مهاجرین را در این فرهنگ حل کرد. به گونهای که تنها چند دهه بعد از حملهی مغولان که قدرت خود را در ویران کردن و آتش زدن و کشتن و از کشته پشته ساختن میدیدند، آنان نیزدر دریای فرهنگ غنی ایران غرق شدند و قدم در راه شکوفایی فرهنگی ایران گذاشتند.
حال چه باید کرد؟ باید به معنی واقعی کلمه از فارسی بهعنوان تنها زبان زندهی کلاسیک جهان و بهعنوان بخش مهمی از تاریخ تمدن بشری و عامل پیوند ساختاری گروههای جمعیتی در حوزهی تمدنی ایران محافظت کرد. باید فارسی نوشت و خواند و استفاده از واژگان غیرفارسی را به حداقل ممکن کاهش داد. باید برای نسل جوان نیازسنجی کرد و به ذائقهشان احترام گذاشت و برایشان به زبان درست فارسی تولید محتوا کرد. این گنجینهی عظیم را باید برای فردای ایران و جهان پاس داشت. این وظیفهی ملی و میهنی تمام ایرانیان با هر عقیده و زبانی است. چرا که فارسی میراثی برای تمام ایرانیان است. آنچه که میراث فرهنگی ملموس و ناملموس است، از تخت جمشید و نقش جهان تا موسیقی کردی و لری و تا زبان فارسی با شاهنامه فردوسی و گلستان سعدی و غزلهای حافظ ، متعلق به همهی مردمان حوزهی تمدنی ایران است. این منافاتی با حفظ دیگر زبانهای ایرانی ندارد که هر کدام نگینی درخشاناند، اما به دلایل مختلف زبانشناسانه و تاریخی که مقالهای دیگر میطلبد، فارسی امکان این را یافت تا زبانی فراگیر شود و در دل خود گوهرهای بینظیر پرورش داده و حفظ کند. کافی است به سیر تحول شعر فارسی از اولین اشعار به جای مانده از ابوشکور بلخی تا غزلهای حسین منزوی نگاهی بیندازیم. آنوقت در خواهیم یافت چگونه زبان فارسی مدام تواناییهای ساختاری و روایی خود را بازسازی کرده و زنده مانده. امروز وظیفهی همهی مردمان این حوزهی تمدنی است که به فارسی و گنجینهی مدام بهروزشوندهاش افتخار کنند و در فقدان دولت ملی توانمند ایران را با همهی شکوهش نگهبانی کنند.
فارسی، ابرسازه تمدنی
