ایده‌های جمهوری اسلامی در گفتگو با ایالات متحده

جمهوری اسلامی در بازی و زمین ناخواسته‌ای که وارد شده است، سه ایده‌ی خاص را پیگیری می‌کند. ایده‌ی کنسرسیوم، ایده‌ی کاهش دربرابر کاهش و ایده‌ی توافق موقت در دو ماه اخیر به شکل‌های مختلف بیان شده است و حکومت امیدوار است که بتواند امکانی برای فرار از شکست مطلق و تسلیم‌شدن به ایالات متحده را با یکی از این ایده‌ها به دست آورد.

جمهوری اسلامی از چند ماه پیش درپی ابتکار ترامپ وارد عرصه‌ای شده است که مدیریت و کنترل آن برایش ممکن نیست. تحولات منطقه‌ای و شرایط اقتصادی و اجتماعی داخل ایران وضعیت ویژه‌ای را ایجاد کرده است. آن‌ها در ابتدا گفتند که پیشنهاد گفتگوی مستقیم ایالات متحده یک نمایش برای مقصرنمایی جمهوری اسلامی در جهان و مقدمه‌چینی برای فشارهای بیشتر، ایجاد ائتلاف جهانی یا حتی حمله‌ی نظامی است. اما برای خنثی‌کردن این فریبکاری حاضر به گفتگوی غیرمستقیم هستند. اما این شرایط جدید فراتر از یک بازی بود. شرایطی که جمع‌بندی از آن را می‌توان به‌صورت بنیادهای تسلیم جمهوری اسلامی به ایالات متحده تبیین کرد.

اندیشکده مسائل ایران در مقاله‌ای مفصل بنیادهای تسلیم را تبیین کرده است. در یاداشتی دیگر نیز دو مسئله تجربه برجام و حفظ غنی‌سازی را دو مانع اصلی توافق معرفی کرده بود. اما آیا جمهوری اسلامی امکانی برای گذار از موانع اصلی توافق و حل بحران هسته‌ای و امنیتی‌اش خواهد داشت. آیا آن‌ها خواست واقعی برای حل مسئله و توافق دارند. آیا این خواست از سوی خامنه‌ای پذیرفته و حمایت خواهد شد. یا درنهایت هر کوششی بدون توجه به اساس توافق که تنش‌زدایی به هدف عادی‌سازی و پیوستن به نظم منطقه‌ای و جهانی خواهد بود، ممکن نمی‌شود. سه ایده‌ای که جمهوری اسلامی در دو ماه گذشته به اشکال مختلف بیان کرده است و می‌توان راهی برای نجات جمهوری اسلامی باشد؛ کنسرسیوم غنی‌سازی، برنامه تدریجی کاهش غنی‌سازی دربرابر کاهش تحریم و درنهایت توافق موقت است. این ایده‌ها ناظر به حفظ غنی‌سازی، فرار از تجربه برجام به‌عنوان خط قرمز ترامپ یا مدیریت افکار داخلی برای توجیه‌ی ماجراجویی 23ساله هسته‌ای است.

الف) کاهش دربرابر کاهش

یکی از مهمترین محورهای برجام (توافق سال 2015) تعلیق دربرابر تعلیق بود. بسیاری برجام را یک توافق موقت و مدت‌دار می‌دانند که مسائل را حل نکرده است و تنها با یک خوشبینی تنش‌زدایی را مبنای عادی‌سازی در آینده قرار داده است. اما در شرایط کنونی کسی اعتقادی به تعلیق دربرابر تعلیق یا هرگونه توافق بدون حل واقعی مسئله ندارد. اگر تحریم‌ها باید برداشته شود، باید غیرمشروط باشد. اگر از غنی‌سازی باید جلوگیری شود، باید به‌صورت بنیادین باشد و امکان احیای آن وجود نداشته باشد. یعنی باید در تأسیسات یا مدیریت تأسیسات تغییرات جدی صورت گیرد.

در توافق کنونی ایده‌ی اصلی تیم مذاکره‌کننده جمهوری اسلامی این است که حاضر است با برچیده‌شدن تحریم‌های مشخص، بخشی از برنامه هسته‌ای (و احتمالاً موشکی و امنیتی‌اش) را کنار بگذارد. جمهوری اسلامی در سال 2015 ظرفیت غنی‌سازی 10هزار سو داشت و اکنون به 110هزار سو رسیده است و عملاً توافقی مانند برجام که محدودکردن به 10 تا 20 درصد توان آن دوره بود در وضعیت کنونی یعنی تعطیلی 98 تا 99 درصد توان غنی‌سازی که درعمل به‌معنای پایان‌دادن به برنامه غنی‌سازی کنونی جمهور اسلامی است. در توافق کنونی علاوه‌بر کاهش جدی ذخایر 3.67 درصد و خروج کامل ذخایر 60 و 20درصد، تعداد سانترفیوژها و نسل آن‌ها محدود خواهد شد و مابقی از کشور خارج یا از بین خواهد رفت. این توافق از نظر جمهوری اسلامی می‌تواند یک نشانه‌ی واقعی از تغییر مسیر باشد. باید توجه داشت که جمهوری اسلامی از آبان ۹۷ و با خروج رسمی ترامپ از توافق اوبامایی برجام شرایط متفاوتی را ایجاد کرده است. در همان دولت روحانی ذخایر غنی‌شده‌ی اورانیوم (حدود) 3.67درصدش را ۸ برابر کرد. این مقدار از زمان ریاست جمهوری رئیسی تا امروز دوبرابر شده است و درمجموع به حدود ۵هزار کیلوگرم رسیده است. در دوران رئیسی تا امروز حدود ۸۰۰ کیلوگرم اورانیوم با غنای ۲۰درصد و حدود ۲۰۰ کیلوگرم اورانیوم با غنای ۶۰ درصد تولید شده است. در این ۶ سال تعداد سانتریفیوژها دوبرابر شده و به ۱۲هزار سانترفیوژ نسل ‌های جدید (6 و حتی 8 و 9) رسیده است. درحالی‌که زمانی حتی ۱۰ درصد این مقدارها خط قرمز هسته‌ای‌شدن محسوب می‌شد، جمهوری اسلامی پی‌درپی این موارد را گذرانده است و هیچ اتفاقی نیفتاده است. اورانیوم با غنای ۶۰ درصد از نظر کارشناسان فقط کاربرد نظامی دارد.

کاهش دربرابر کاهش معنادار و تأثیرگذار خواهد بود. بنابراین کاهش واقعی تحریم‌ها دربرابر کاهش واقعی توان غنی‌سازی جمهوری اسلامی خواهد بود و از نظر مقامات جمهوری اسلامی توافق متناسبی است. ویژگی‌های دقیق چنین توافقی کاهش ذخایر اورانیوم غنی‌شده، کاهش توان غنی‌سازی یا تعطیلی بخش‌هایی از برنامه غنی‌سازی، کاهش توانایی موشکی در این سو و کاهش قطعی و کامل برخی از تحریم‌ها در آن سو در گفتگوهای فنی و تخصصی پیگیری می‌شود و برنامه زمانی فشرده و گام به‌گام با رفع نگرانی‌های واقعی و «اقدامات بدون بازگشت» خواهد بود. در این روش پایان‌دادن به غنی‌سازی یکباره و سریع نخواهد بود و تا آن‌زمان حکومت چاره‌ای برای پایان برنامه هسته‌ای یا توافق جدید برای غنی‌سازی امن را پیگیری می‌کند و امکان مدیریت نسبی مسائل را خواهد داشت.

ب) کنسرسیوم هسته‌ای ایرانی-عربی-غربی

ایده‌ی کنسرسیوم ایده‌ی جدیدی نیست. در شکل کنونی آن از 12 سال پیش بیان شده است. برنامه مشترک غنی‌سازی با هدف تأمین سوخت نیروگاه‌های اتمی در خاورمیانه با مشارکت کشورهای منطقه که دربردارنده‌ی سرمایه‌گذاری و ساخت نیروگاه‌ها و بهره‌مندی همزمان خواهد بود. تجهیزات و دانش ایرانی، سرمایه‌ی عربی (حداقل یکی از کشورهای شورای همکاری) و نظارت غربی (ایالات متحده) جهت بهره‌برداری متناسب و آسان تمام کشورهای خلیج فارس در این ایده پیگیری می‌شود. امتیاز ویژه این‌ایده این خواهد بود که مسئله‌ی رقابت‌های منطقه‌ای و نگرانی‌های امنیتی را برطرف خواهد کرد.

مشکل مکان اجرای برنامه غنی‌سازی است. اگر قرار باشد که غنی‌سازی همچنان در نطنز و فردو انجام شود، امکان مشارکت و نظارت کافی وجود نخواهد داشت. تغییر مکان به منطقه‌ای که نظارت بیشتری بر آن وجود داشته باشد و دسترسی متناسبی توسط طرف عربی وجود داشته باشد، می‌تواند ترغیب کافی را برانگیزد. بنابراین پیشنهاد جزایر خلیج فارس (شاید ابوموسی) از سوی برخی پیشنهاددهندگان در ایران مطرح شده است. ایجاد چنین تأسیسات و مشارکت و نظارت جدی می‌تواند نگاه‌ها به برنامه غنی‌سازی را تغییر دهد. همچنین امکان خوبی برای تولید برق از سوخت غیرفسیلی در منطقه ایجاد کند. در تأسیسات و روش کنونی خطرات تشعشع کمتر است و یافتن مکانی برای آن پیچیدگی‌های کمتری نسبت به برخی روش‌های دیگر دارد.

جمهوری اسلامی در این ایده به وجود برنامه غنی‌سازی برخی کشورها چون برزیل، آلمان، ژاپن، کره جنوبی و دیگران اشاره می‌کند که بدون داشتن برنامه نظامی دارای برنامه غنی‌سازی‌اند. بنابراین در قالب معاهدات اتمی آژانس خواهان به‌رسمیت‌شناختن این حق است. اما تفسیر رسمی آژانس از این حق این است که داشتن برنامه غنی‌سازی فقط و فقط پس از اطمینان از نبود برنامه نظامی (به‌عبارتی نبود انحراف از اهدف صلح‌آمیز تأییدشده) ممکن خواهد شد. چون برنامه هسته‌ای در ایران از ابتدا روشن و بدون نگرانی نبوده است، امکانی برای به‌رسمیت‌شناختن برنامه‌اش وجود ندارد. تنها با تغییر جدی در رفتار جمهوری اسلامی و تغییرات جدی در برنامه غنی‌سازی و نظارت‌ها شانسی برای حفظ برنامه غنی‌سازی جدی وجود خواهد داشت. وجود یک کنسرسیوم تنها شانس برای حفظ برنامه غنی‌سازی در بلندمدت خواهد بود. اشکال دیگری از کنسرسیوم هسته‌ای نیز در 20 سال گذشته تاکنون مطرح شده است که بیشتر بر حل مسئله کنونی و تضمین سوخت در آینده بوده است و برای جمهوری اسلامی جذابیت نداشته است. به‌ویژه که بخشی از حکومت معتقد است که خروج ذخایر و پایان‌دادن به برنامه غنی‌سازی (آنچه که مدل لیبی نامیده شده است) به‌معنای مجوز برای حملات جدی و هدفمند غربی یا اسرائیلی به آن‌ها خواهد بود. حتی برخی معتقدند که فردای روزی که اورانیوم غنی‌شده در ایران نباشد، تمام مراکز حساس ایران آماج حمله قرار می‌گیرد و حکومت اگر اورانیوم را هم می‌خواهد به جایی بدهد، به سفارت‌خانه‌ها تحویل دهد و از خروجش از کشور جلوگیری کند.

پ) توافق موقت

جمهوری اسلامی در ضعیف‌ترین وضعیت است و این از نظر جمهوری اسلامی برای یک توافق واقعی و کامل مناسب نیست. تحولات منطقه‌ای و جهانی و شرایط نارضایتی و بحران‌های داخلی جمهوری اسلامی را در تنگنا قرار داده است. یک نیروی قدرتمند ملی در خارج کشور به رهبری شاهزاده رضا پهلوی ایجاد شده است و مخالفان خارج کشور در بهترین وضعیتش است. در داخل کشور نیز نیروهای سیاسی و اجتماعی متنوعی درپی ایفای نقش رهبری گذار از جمهوری اسلامی است. جریان‌هایی از تداوم جنبش 88 تا نیروهای اجتماعی از افکار عمومی استفاده کرده‌اند. توافق می‌تواند تمام مخالفان را دچار شوک کند و حتی از میدان به در کند. مسئله تحولات منطقه‌ای و خیز اسرائیل برای ضربه جدی به جمهوری اسلامی نیز با یک توافق تغییر خواهد کرد. این وضعیت برای جمهوری اسلامی شاید تا یک سال دیگر وجود داشته باشد و عبور از این شرایط پیروزی بزرگ است.

بخشی از حکومت خامنه‌ای را تنها مانع می‌بیند. برای آن‌ها توافق کامل با وجود میراث 23 ساله پرونده هسته‌ای (از دوره 38 ساله رهبری خامنه‌ای) ناممکن شده است. رهاکردن برنامه غنی‌سازی یک بحران معنا و ایدئولوژی جدی ایجاد خواهد کرد. یافتن قربانی دیگری نیز ممکن نیست و اگر فرصتی برای قربانی‌کردن خامنه‌ای در این مسیر وجود داشته باشد، سیستم می‌تواند از مسئله هسته‌ای عبور کند. مسائل موشکی و امنیتی هم با تغییراتی در همکاری‌های منطقه‌ای و بازتعریف جایگاه و نقش‌ها ممکن خواهد شد. بنابراین پاسخ به مسئله میراث خامنه‌ای هم وجود دارد. شاید زمان در اینجا برای جمهوری اسلامی معجزه کند.

برای بخش دیگری از حکومت مسئله تا اواسط خرداد و گزارش رئیس آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (گروسی) و درنهایت تا 26 مهرماه و پایان دوره 10 ساله برجام و احتمال فعال‌سازی اسنپ‌بک (مکانیزم ماشه) وجود دارد. بنابراین باید بر این مسئله تأکید کنند که رسیدن به یک توافق کامل و جامع در کوتاه‌مدت ممکن نیست و اگر ایالات متحده درپی اطمینان از جمهوری اسلامی و رسیدن به نتایج ملموس و معنادار است می‌تواند در یک تا دو سال آینده این موارد را به‌صورت یک توافق موقت انجام دهد و در فرصت مناسب مسائل اصلی که در توافق موقت بوده است را با برخی ملاحظات دیگر در یک توافق جامع امنیتی و هسته‌ای و بدون تاریخ و بدون تعلیق‌های نگران‌کننده به سرانجام برساند. این سومین انگیزه در طرف جمهوری اسلامی برای توافق موقت بوده است. در قالب توافق موقت هم جمهوری اسلامی می‌تواند امتیازات بیشتری بدهد و هم برای نمایش جهانی و اقناع آن‌ها مفید است. خطر مخالفان و اعتراضات سراسری، بحران دشمنان منطقه‌ای و سردرگمی از تغییر سیاست‌های کشور درپی تحولات درونی قدرت در چند سال اخیر را هم از سر می‌گذراند.

برای ایالات متحده و هم‌پیمانانش این توافق موقت ممکن نخواهد بود. درواقع بازگشت به برجام خواهد بود. چیزی که برای ترامپ سخت خواهد بود. مگر اینکه امتیازات ویژه‌ای برای ترامپ در توافق موقت در نظر گرفته شود. مسئله تغییر در نظارت‌ها، انتقال کامل ذخایر سوال‌برانگیز، کاهش دربرابر کاهش جدی و نادیده‌گیری سایر بازیگران و اعتباردهی به ابتکار ترامپ در اینجا می‌تواند در استراتژی نرمش و سازش‌های موقت جمهوری اسلامی قرار بگیرد. مهم این است که به طرف غربی این را اثبات کند که آمادگی هر همکاری‌ای دارد. فقط امکان توافق کامل و جامع در دو تا سه ماه وجود ندارد. بعدش که همه خطرها و مسائل حل شد با توجه به تحولات درون قدرت تصمیم‌های بعدی را می‌گیرد.

Total
0
Shares