کارون زرین و دیاکو گیو – اندیشکده مسائل ایران
برای گذار از جمهوری اسلامی، اپوزیسیون ملی ایران چهار منبع قدرت در اختیار دارد:
۱- «جبههٔ بیرونیِ سازماندهی شده»،
۲- «جبههٔ درونیِ مبتنی بر خشم، اعتصابات و ریزش»،
۳- «گفتمان منسجم با رهبری واحد»
۴- «نیروی میانی سیاسی که سه محور پیشین را به هم گره میزند».
جبههٔ بیرونیِ سازماندهی شده:
در مورد رهبری اپوزیسیون و جبهه بیرونی به تفصیل مطالبی در مورد ضرورت سازماندهی و ایجاد دیوانسالاری مدرن توسط اندیشکده مسائل ایران منتشر شده است. با تشکیل دستگاه دیوانی جریان واحدی بر پایه سه اصلِ غیرقابل مذاکره – دموکراسی لیبرال، تمامیت سرزمینی و جدایی دین از سیاست – تشکیل میشود. این دستگاه دیوانی با ایجاد شبکهای از نیروهای سیاسی و اجتماعی امکان مدیریت موانع ایجاد شده برای عبور از جمهوری اسلامی را فراهم میکند.
همزمان در جبهه بیرونی با مستندسازی وسعت ملیگرایی لیبرال در ایران، امکان ایجاد لابیگری موثرتر فراهم میشود. با ایجاد لابیهای قدرتمند بر پایه مستندات جمعآوری شده (مانند ارائه سندی از وسعت و شدت اعتصابات در سیستم حمل و نقل) میتوان به مشروعیت سیاسی اپوزیسیون ملی ایران در برابر تردیدهای غربیها افزود.
در واقع جبهه بیرونی با تصویرسازی از شرایط داخل ایران و با سازماندهی کارآمد باید از نگرانی غرب از شرایط خلاء قدرت در ایران پس از جمهوری اسلامی بکاهد.
جبههٔ درونیِ مبتنی بر خشم، اعتصابات و ریزش:
در حالی که روند تحولات بینالمللی، خارج از تاثیرپذیری اپوزیسیون ملی ایران پیش میرود، جبهه درونی (به عنوان تنها منبع قدرت قابل اتکا) باید محل رجوع اپوزیسیون ملی برای تقابل با عادیسازیهای جمهوری اسلامی باشد.
جبهه درونی با تجمعات نوروز امسال همچنان نشان داد که پیشبینی ناپذیر و وسیع است و مجددا با اعتصابات اخیر در سیستم حملونقل جان تازهای گرفت. این گونه نافرمانیهای مدنی در صورت استمرار و تکمیل آن در بخشهای صنعتی و بازار (که سابقه اعتصاب و اعتراض نیز دارند)، به زنجیرهای از وقایع میتواند منتهی شود که در صورت همراهی با مبارزه فعالانه مردم فرصت مناسبی برای بروز قدرت ایرانگرایان در داخل کشور فراهم خواهد کرد.
اپوزیسیون ملی با برجستهکردن «برگشتناپذیری» پس از ۱۴۰۱، بصورتی که حامیان رژیم احساس کنند سیستم فاقد راهکار خروج از بحران است میتواند شتاب ریزش را تشدید کند. در شرایط سیاسی امروز ایران، هزینهٔ وفاداری به رژیم روزبهروز در حال افزایش است و نیروهایی که امکانهایشان محدود شده و یا متوجه تحرکات متناقض با ایدئولوژی جمهوری اسلامی شدهاند باید امکان جذب از کانال مشخص پیدا کنند.
با کانونیکردن نقاط بحران درونی باید با روایتی که «همهچیز در گروِ توافق با آمریکا»ست نیز مقابله کرد. درنهایت توانمندی نیروهای ملی در داخل کشور برآورد غربیها را در داخل کشور تحت تاثیر قرار خواهد داد. تجربههای تغییر رژیم در خاورمیانه نشان داده که امکان عملی کسب قدرت و ممانعت از خلا قدرت یکی از فاکتورهای اصلی برای شرایط تغییر رژیم بوده است.
گفتمان منسجم با رهبری واحد:
نقطه قوت اپوزیسیون ملی انسجام گفتمانی و رهبری مشخص است. در معادلات سیاست ایران، گفتمان ملیگرایی بهمعنای پایبندی به هویت و منافع مشترک مردم ایران است. این گفتمان که برای اولین بار در آبان ۹۵ و در آرامگاه کورش بزرگ فرصت ظهور یافت و در سالهای پس از آن هر گفتمان دیگری را یا جذب کرد و یا محو، گفتمان غالبی است که شفافترین چارچوب را برای تجمیع نیروهای ملی بمنظور رسیدن به هدف نهایی -که همان بازگشت کشور به زنجیره جهانی توسعه است- فراهم کرده.
اگرچه در دوران تمامیتخواهی عرصه عمومی موقعیت مناسبی برای بررسی جریانهای سیاسی نیست اما نشانههای بسیاری در جامعه وجود دارد که عمق گفتمان ملیگرایی با رهبری مشخص را نشان میدهد.
مشروعیت بر مبنای آرای وبر به سهگانه کاریزماتیک، سنتی و عقلانی-قانونی تقسیم میشود که میتوان با گسترش هر سه محور در اپوزیسیون ملی به تقابل با بحران مشروعیت در جمهوری اسلامی رفت. با تکمیل دستگاه دیوانی مدرن و نهادهای پاسخگو زیر چتر رهبر ملی میتوان به مشروعیت عقلانی-قانونی ابعاد تازهای بخشید.
نیروی سیاسی میانی که سه محور پیشین را به هم گره می زند:
میان دو میدان خارج و داخل، یک لایه واسط یا «نیروی سیاسی میانی» ظهور میکند؛ بازیگرانی که همزمان به هر دو حوزه دسترسی دارد و میتوانند شکافهای اطلاعاتی و جنگ روایتها را پوشش داده و در پیشبرد روایتهای ملی در مقابل روایتهای ضد ایرانی موثر واقع شوند.
نیروی سیاسی میانی میتواند افق حمایتهای بینالمللی را به استراتژیهای روزمرۀ خیابان ترجمه کند و مانع از شکاف میان داخل و خارج شود.
در واقع با گسترش عوامل غیرکنترلی مانند تفویض اختیار به نیروهای سیاسی است که امکان رشد و رقابت سازنده فراهم میشود و با ایجاد سلسله مراتب در ساختار اپوزیسیون نوعی از نظام عقلانی و مشروع شکل میگیرد.
نیروی سیاسی میانی (بهعنوان حلقهٔ اتصال درون و بیرون) امکان شکلگیری کانونهای سیاسی ملی را در داخل و خارج فراهم میکند. این کانونها امکان جذب از بدنه کارشناسی کشور را دارند و در صورت ریزش نیروهای سیاسی و نظامی محل اتصال آنها به جریان ملی خواهند بود. با گسترش نیروی سیاسی میانی تغییر وفاداریها تسهیل خواهند شد و شبکهسازی جهت آمادگی برای شرایط تغییر قدرت فراهم میشود.