در حالی که اسرائیل حملاتی هدفمند زیر نام «Operation Rising Lion» علیه نیروگاههای هستهای و موشکی ایران انجام داده، روشن است که هدف آنها محدود به «زخمی کردن» نیست. اسرائیل وارد نبردی شده که تا پایان یافتن حکومتی که ایران را به مسیر نیابتی و خطر کشانده، ادامه خواهد داشت. هیچ سناریوی عاقلانهای نمیگوید اسرائیل پس از اولین موج انفجارها عقبنشینی کند؛ آنها تا وقتی میتوانند، جنگ را ادامه میدهند. حملههای این چندروز اسرائیل به جمهوری اسلامی از نطنز، کرمانشاه و تهران تا بوشهر و شیراز و…نشان داد اسرائیل قصد «زخمیکردن و رفتن» ندارد؛ تلآویو میداند تا وقتی فرماندهی موشکی و هستهای جمهوری اسلامی برقرار است، آرامش در خیابان دیزنگوف هم دوام نخواهد داشت. از همین رو است که بنیامین نتانیاهو جنگ کنونی را «پیروزی نور بر تاریکی» مینامد؛ جنگی که بدون تغییرِ حاکمیت در تهران پایان نمییابد. از «ضربه پیشگیرانه» تا «فلج فرماندهی» در نخستین موج، چند فرمانده ارشد جمهوری اسلامی و ۹ فیزیکدان اتمی و سامانههای موشکی هدف قرار گرفتند؛ تحلیل مؤسسه CSIS میگوید اسرائیل عمداً «سرِ هرم تصمیم» را نشانه گرفته است تا حلقه فرماندهی دچار فروپاشی شود. همین رویکرد را اندیشکده واشینگتن نیز «طرحِ قطع نخاع سپاه» نامید. تلآویو نمیتواند با موشکهای باقیمانده کنار بیاید، بنابر گزارش واشینگتنپست بخشی از زرادخانه بالستیک ایران هنوز سالم مانده و سپاه طی بیستوچهار ساعت صدها فروند موشک شلیک کرده است. تحلیلگران میگویند اسرائیل ناچار است موجهای بعدی را ادامه دهد؛ «یا توان موشکی صفر میشود یا تلآویو تا ابد در آمادهباش میماند». نتانیاهو در پیام تلویزیونیاش گفت «این نبردِ روشنایی بر تاریکی است»؛ عبارتی معروف شهبانو فرح پهلوی و موجود در ادبیات مذهبی که در جهان یهودی شنونده فراوان دارد و همزمان به مردم ایران نیز نوید میدهد دشمنِ آنها نیست. این گزاره دقیقاً نقطه مقابل تبلیغات تهران است که میکوشد کشتهشدن معدود غیرنظامیان را «جنایت اسرائیل علیه مردم» جا بزند؛ اما حتی رسانههای منتقدِ اسرائیل نیز نشان میدهند این تلفات در روایت راهبردی «ضرورت مهار تهدید» حل میشود و اثر تبلیغاتی تهران ناچیز است. دکترین مشهور جان واردن میگوید برای فلج استراتژیک باید به ترتیب حلقهها را نشانه گرفت: رهبری، ضروریات سیستمی، زیرساخت، جمعیت و نیروی میدانی. اسرائیل اکنون حلقه اول را میکوبد و همزمان پالایشگاه اراک و خطوط راهآهن غرب کشور را مختل کرده تا حلقههای دوم و سوم را تضعیف کند؛ جمعیت ناراضی، حلقه چهارم، آماده انفجار است و حلقه پنجم (یگانهای رزمی) بدون فرماندهی نمیتواند به جنگ طولانی ادامه دهد. تلآویو رسماً اعلام کرده «دشمن مردم ایران نیستیم»؛ این پیام زمانی معنا پیدا میکند که یک آلترناتیو مشروع و سکولار آماده باشد. در صحنه اپوزیسیون فقط یک چهره سرمایه نمادینِ ملی، شبکه دیاسپورا و پذیرش بینالمللی همزمان را دارد: شاهزاده رضا پهلوی. دیپلماتهای اسرائیلی در گفتوگوهای غیررسمی گفتهاند «پساجمهوری اسلامی» را بدون شریکی چون پهلوی نمیتوان تصور کرد؛ زیرا او میتواند ارتش، تکنوکراتها و جامعه جهانی را حول بازسازی ایران متحد کند. رژیم با پخش تصاویر کودک مجروح میکوشد احساسات را تحریک کند، اما نظرسنجیهای داخلی نشان میدهد خشم عمومی بیش از آنکه متوجه اسرائیل باشد، متوجه سیاستهای ماجراجویانه سپاه قدس است. تحلیل Vox مینویسد «جمهوری اسلامی نمیتواند از ملیگرایی برای بسیج تودهها استفاده کند؛ چون مردم هزینه جنگهای نیابتی در یمن و لبنان را دیدهاند». اسرائیل وارد جنگی شده که پایان آن را در تهران بدون جمهوری اسلامی میبیند؛ مردم ایران نیز درمییابند که امنیت و رفاه، بدون کنار رفتن ساختار ایدئولوژیکی که کشور را گروگان گرفته، ممکن نیست. اکنون دو پرچم بر فراز این خیزش بزرگ برافراشته است: نور بر تاریکی؛ شعار تلآویو برای پایان تهدید. ایران مالِ مردمه؛ شعاری که در خیابانهای وطن باید طنین انداز شود. اگر این دو خط به هم برسند، شراکت استراتژیک اسرائیل و رهبر ملی ایرانیان شاهزاده رضا پهلوی نهفقط یک انتخاب، بلکه ضرورتی برای صلح پایدار خاورمیانه خواهد بود؛ صلحی که از دل سرنگونی جمهوری اسلامی و بازگشت کشوری آزاد، آباد و سکولار به منطقه زاده میشود.
3 دقیقه مطلب
پنجره، نور، پیروزی، تعییر، بازپس گیری؛ بدون آزادی ایران، هیچ جنگی تمام نمی شود
